Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1210 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
use
U
استفاده کردن استعمال کردن
uses
U
استفاده کردن استعمال کردن
smoke
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
U
استعمال دود استعمال دخانیات
disuse
U
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
common use
U
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
employ
U
استعمال کردن
employing
U
استعمال کردن
employed
U
استعمال کردن
applying
U
استعمال کردن
apply
U
استعمال کردن
applies
U
استعمال کردن
tutoyer
U
استعمال کردن
abusing
U
بد استعمال کردن
employs
U
استعمال کردن
exercised
U
استعمال کردن
abuse
U
بد استعمال کردن
exercises
U
استعمال کردن
abuses
U
بد استعمال کردن
exercise
U
استعمال کردن
abused
U
بد استعمال کردن
ill use
U
بد استعمال کردن
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
usage
U
مورد استفاده
utilized
U
مورد استفاده
usages
U
مورد استفاده
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
share
U
باس مورد استفاده
shares
U
باس مورد استفاده
to put to use
U
مورد استفاده قراردادن
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
man power
U
تعداداشخاص مورد استفاده
shared
U
باس مورد استفاده
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
utilize
U
مورد استفاده قرار دادن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
common user supplies
U
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
use up
U
تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
wraparound
U
ی مورد استفاده واقع شده باشد
procedure
U
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
tartan
U
ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
common user items
U
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
active stock
U
موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
day beacon
U
برج ناوبری مورد استفاده درروز
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
link route segments
U
راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
application
U
استعمال
applications
U
استعمال
expenditure
U
استعمال
use
U
استعمال
employment
U
استعمال
uses
U
استعمال
Italian Villa style
U
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
jan grid
U
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
riflery
U
استعمال تفنگ
misusage
U
سوء استعمال
usages
U
نحوه استعمال
law of use
U
قانون استعمال
abuse
U
سوء استعمال
usage
U
عرف استعمال
misapplication
U
استعمال بیجا
applications
U
موارد استعمال
usage
U
نحوه استعمال
application
U
موارد استعمال
misapplication
U
سوء استعمال
usages
U
عرف استعمال
abused
U
سوء استعمال
ill usage
U
سوء استعمال
disuse
U
عدم استعمال
use value
U
ارزش استعمال
user cost
U
هزینه استعمال
abusing
U
سوء استعمال
cranage
U
استعمال جرثقیل
abusive
U
سوء استعمال
desuetude
U
عدم استعمال
value in use
U
ارزش استعمال
abuses
U
سوء استعمال
overuse
U
استعمال مفرط
nicotian
U
دود استعمال کن
unworn
U
استعمال نشده
graphics
U
فن استعمال نمودار
use
U
استعمال مصرف
overkill
U
استعمال بیش از حد
uses
U
استعمال مصرف
smoking
U
استعمال دخانیات
using
U
استعمال مصرف
telescopy
U
فن استعمال دوربین
bilingualism
U
استعمال دوزبان
bilinguality
U
استعمال دوزبان
maltreatment
U
سوء استعمال
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
bridge
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
U
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
bridged
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
high frequency
U
فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
storing
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie
U
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
user
U
استعمال کننده کاربر
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
nicotian
U
استعمال کننده دخانیات
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
dosage
U
مقدار استعمال دارو
mitring
U
استعمال تاج اسقفی
law of disuse
U
قانون عدم استعمال
dosages
U
مقدار استعمال دارو
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
users
U
استعمال کننده کاربر
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
mitering
U
استعمال تاج اسقفی
catachresis
U
استعمال غلط کلمه
malapropism
U
سوء استعمال کلمات
monofuel
U
سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب متضاد
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
telescopist
U
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
holophrastic
U
استعمال کننده کلمه قصار
instrumentation
U
تنظیم اهنگ استعمال الت
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
sesquipedalian
U
معتاد به استعمال لغات دراز
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
line
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
serviceableness
U
قابل استفاده بودن
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
smokers
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkies
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
smoker
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkie
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
malapropism
U
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
have dibs on
<idiom>
U
درخط استفاده از چیزی بودن
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
nicotinism
U
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
joint
U
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
tink and grow rich
1
خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1
strong
1
To be capable of quoting
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com